برند کشی در صنعت – کفش ملی

برند کشی در صنعت و داستان کفش ملی: از اوج تا سقوط

در دورانی که برندسازی، سر لوحه کشورهای مختلف قرار گرفته و دولتها سعی می کنند به هر طریق ممکن برندهای خود را در سطح جهان مطرح نمایند به گونه ای که حتی برخی از کشورها با جعل تاریخ به دنبال ایجاد هویت برای برندهای خود هستند در ایران شاهد مرگ برندها هستیم یا بهتر بگویم در این برند کشی به یک رسم رایج تبدیل شده است مطلب ذیل بر مبنای اطلاعات جمع آوری شده در زمینه کفش ملی تدوین شده است.

 امیدوار هستیم اینگونه مطالب تلنگری باشد برای متولیان امور که مانع از مرگ برندهای ایرانی گردند.

تاریخچه کفش ملی

در گذشته ای نه چندان دور کفش ملی، بزرگترین شرکت‌ تولیدکننده کفش در ایران بود. کفش ملی در سال ۱۳۳۶ توسط محمدرحیم متقی ایروانی تأسیس گردید. این شرکت زمانی بیش از ۵۲ کارخانه در صنعت کفش و چرم و بیش از ۴۰۰ فروشگاه زنجیره‌ای کفش ملی در سطح ایران و بین ۹ تا ۱۱ هزار کارگر داشت. تولیدات این شرکت به اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی ، مجارستان، لهستان و رومانی صادر می‌شد.

موسس کفش ملی مرحوم رحیم ایروانی در سال 1336 پس از سفر به کشور چکسلواکی، دو کارشناس و یک دستگاه اتوکلاو با خود به ایران آورد و تولید کفش را تنها با ۳۵ نفر کارگر آغاز نمود. ایروانی بعدها زمینی به وسعت ۷۰۰ متر مربع در منطقه مهرآباد خرید که ۴۰۰ متر مربع بنای ساختمانی داشت. سپس با خرید ماشین دوخت، از پارچه‌های ایرانی استفاده کرد و یک شرکت  خارجی نیز حاضر به سرمایه‌گذاری و انتقال فناوری به ایران شد. این کارخانه «کفش ملی» نام گرفت و در آغاز ۱۵۰ جفت کفش تولید می‌کرد.

 در ادامه رحیم ایروانی با خرید زمین‌ها و املاک منطقه مهرآباد کارخانه خود را گسترش داد. تا سال ۱۳۳۷ در ایران کفش‌های چرمی ماشینی تولید نمی‌شد، اما به دنبال تأسیس کارخانه‌های چرم و دباغی، تولید کفش چرم نیز در کفش ملی آغاز شد.

در این دوران رقبای عمده کفش ملی کفش‌هایی بودند که عمدتاً از چکسلواکی وارد می‌شدند. از سال ۱۳۴۷ به بعد، کفش ملی در کنار تولید کفش محصولاتی مثل جوراب، توید آستر و بند کفش و محصولات دیگر را آغاز نمود. در همین سال، گسترش کارخانجات کفش ملی با ساخت و ساز در کیلومتر ۱۸ جاده قدیم کرج پی گرفته شد. ایروانی زمینی به مساحت ۴۰۰ هزار متر مربع خرید و پارک صنعتی کفش ملی فعالیت خود را رسماً در سال‌های آغازین دهه ۱۳۵۰ آغاز نمود.

در کارخانه کفش ملی تا سال ۱۳۵۰ انواع مختلفی از کفش مثل کفش چرمی، کفش ورزشی، چکمه، پوتین، دمپایی، کفش کتانی، کفش‌های بچه‌گانه و کفش ایمنی تولید می‌شد. با افزایش تدریجی گنجایش کارخانه مهرآباد، روزانه ۱۲٬۵۰۰ جفت کفش در کارخانه کفش ملی توسط ۲۵۰۰ کارگر تولید می‌شد.

ایروانی علاوه بر تأسیس فروشگاه‌های زنجیره‌ای کفش ملی در سراسر کشور و یکسان‌سازی قیمت‌ها، توانست به کشورهای اروپای شرقی و شوروی نیز کفش صادر کند.

سقوط کفش ملی

با وقوع انقلاب ۱۳۵۷، شرکت کفش ملی و بیش از ۵۰ شرکت در ارتباط با آن مصادره شدند. پس از آن کفش ملی به سازمان صنایع ملی منتقل گشت، اما چندی بعد بابت رفع بدهی دولت به سازمان بازنشستگی کشوری واگذار شد. بخش عمده ماشین ‌آلات این شرکت تاکنون فروخته شده ‌است و محل کارخانه‌ها (پارک صنعتی کفش ملی) به انبار تبدیل شده که بخشی از آن در اختیار شرکت های خودروساز است و بخش دیگری از آن نیز تبدیل به انبار کفش شده‌ است و برخی از تولید کنندگان کفش در کشور محصولات خود را با نشان کفش ملی از طریق فروشگاه‌های کفش ملی به فروش می ‌رسانند. دو شرکت بزرگ کفش‌سازی ایران یعنی کفش بلا و کفش وین هم همین سرانجام را داشتند.

از میان تولیدات کفش ملی چند محصول باقی مانده که نفس های آخر تولید را می کشند و فروشگاه‌های کفش ملی تعداد محدوی از این محصولات را عرضه می کنند و فروشگاه های این شرکت نیز عمدتاً به عرضه تولیدات واحدهای کوچک تولیدی کفش و دیگر کارخانه‌ها کفش تبدیل شده‌اند. و از هزاران کارگر این شرکت کمتر از 1000 نفر باقی مانده است .

آخرین نامه ایراونی موسس کفش ملی به یکی از مسئولین وقت (نقل از روزنامه اعتماد)

“سرور بزرگوارم، با تقدیم مراتب ارادت و اخلاص، بنده رحیم ایروانی موسس گروه صنعتی کفش ملی در اسماعیل آباد جاده قدیم کرج که در آنجا بیش از 34 کارخانه و در ایران 430 فروشگاه کفش ملی تاسیس کردم که حتماً جنابعالی مسبوق هستید، اینک آواره در انگلیس هستم. اکنون که برنامه مهم جناب آقای رئیس جمهور ایجاد کار است، پیشنهاد می کنم که طی تصویبنامه یی کارخانجات بنده را مرجوع دارند، در این صورت حداقل ظرف سه سال ده هزار کارگر و کارمند استخدام خواهم کرد. از حضور جنابعالی که همیشه اهل حساب و کتاب بوده و هستید، استدعا دارم در این مورد با جناب آقای وزیر صنایع مذاکره فرمایید و اطلاع دهید که فوراً برای ادای توضیحات بیشتر به حضورتان شرفیاب شوم. بنده فعلاً در لندن انگلیس هستم و چنانچه اوامری باشد با کمال افتخار در اختیار جنابعالی خواهم بود. به حضور مبارک پیشنهاد می کنم که اگر شغل دولتی میل ندارید، ریاست گروه صنعتی ملی را قبول بفرمایید، خود بنده معاون سرکار خواهم شد.”

او هرگز جوابی دریافت نکرد و در 12 اسفند ماه 1384 بعد از طی روز کامل کاری از اتاق کارش در ضلع غربی ساختمان محل سکونتش در یکی از خیابان های شهر لندن به خانه برگشت و درگذشت.

تدوین : ایده آفرین

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to Top